loading...
شهر عشق
faryad بازدید : 16 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
خب،یکی بود یکی نبود.غیر خدای مهربون هیشکس نبود.

در زمان های قدیم{منظور یکی تو سال نیست ها}بله داشتم میگفتم در زمانهای قدیم پادشاهان و مردمهایی که جزئ اشراف بودن همیشه انگشتر های خیلی بزرگی به دست میکردن و اکثر اوقات روی نگین انگشتر یه نوشته وجود داشت.تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

یک روز پادشاه شهر تصمیم گرفت که یه انگشتر تازه درست کنه؛به همین خاطر از وزیرش خواست تا بیاد و با پادشاه درمورد نوشته ی روی انگشتر مشورت کنه.

پادشاه به وزیر گفت:میخوام نوشتش جوری باشه که هم وقتی خوشحالم نگاش کنم هم وقتیکه ناراحتم.نظر تو چه؟

وزیر کمی فکر کرد و نفس عمیقی کشیدوبا اعتماد به سقفه کامل گفت:سرورم دستور بدهید که روی انگشتر نوشته شود{این نیز بگذرد}تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

اگه شما بودید چی مینوشتید؟؟؟تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 138
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 52
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 77
  • بازدید سال : 87
  • بازدید کلی : 2,496