چقدر از تو بنویسم ...
چقدر صدایت کنم ...
چقدر برایت دلتنگی کنم ...
شعرهایم دارند تمام میشوند ...
مثل خودم که از دلتنگی میمیرم ...
اینهمه شعرهای عاشقانه برایت سرودم ...
عاشقانه هایم همه برای تو بودند ...
نمیدانم ؟ چرا نمیخوانی !!!
تا کجا باید سفر کنم ؟ ...پیشم نمیمانی باشد
تنها کسی که نفسم به نفسش بند بود ...
از تو نمیگذرم ...
خیلی دلتنگ شعرهایم هستند
چون شعرهایم در وجود تو تجلی پیدا میکنند
تو که نباشی به چه دردی میخورند ...