loading...
شهر عشق

69

faryad بازدید : 16 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)
نـــه نمیــــدانــــی!

هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد

پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام،

در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!

نـــه نمیــــدانــــی!

هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد

ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام


چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد…!


faryad بازدید : 14 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)

پریسا دنیای شکلک ها http://sheklakveblag.blogfa.com/

سلام ب مناسب شروع شدن مدارس این پست رو براتون قراردادم امید وارم ک لذت ببرید!!!


592962_lqEn4DbL


شاگرد زبل:                       پریسا دنیای شکلک ها http://sheklakveblag.blogfa.com/

روزی معلمی به شاگرد خود گفت: از روی درس 10 بار بنویس!
روز بعد شاگرد از روی درس شش بار نوشت. معلم به او گفت چرا از روی درس شش بار نوشتی؟!
شاگرد گفت: بدبختی اینجاست که ریاضی مان هم ضعیف است!!!




کلاس انشاء: 


معلم: چرا انشایی که درباره ی گربه نوشتی مثل انشای برادرته؟!

رضا: آقا اجازه چون ما یک گربه بیشتر تو خونمون نداریم!!


ریاضی و عواقبش:      

معلم: «سعيد، توجه كن! پنجاه تومان نخود، سي تومان لوبيا و چهل تومان گوشت خريديم. جمعشان چقدر مي شود؟»
سعيد پس از كمي فكر: «يك كاسه آب گوشت حسابي!»


جمله سازی با حیدر:


معلم: رضاجان می تونی با حیدر یه جمله بسازی؟
رضا: بله آقا! رفتم در خونه ی حیدر، هِی در زدم هِی در زدم، حیدر اومد، حیدر رو هم زدم!!


معلم: رضاجان با "تکراری" یه جمله بساز.
رضا: دیشب تلویزیون فیلم سینمایی داشت!!


اینم ی پارازیت                                 پریسا دنیای شکلک ها http://sheklakveblag.blogfa.com/:

دختره ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺗﻮی فیسدوغ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ R R R              
 ﻣﺴﯿﺞ ﺩﺍﺩﻡ ﯾﻨﯽ ﭼﯽ ؟
ﮔﻔﺖ ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ “سه تا ره”
هنوز در پی هضم این خلاقیتم :|

ترول مدرسه

سعدی شیرازی

معلم:«شیخ مشرف الدین مصلح بن عبد الله سعدی شیرازی» كه بود؟

شاگرد:آن سه نفر اول را نمی دانم،ولی سعدی شیرازی شاعر بود!


پریسا دنیای شکلک ها http://sheklakveblag.blogfa.com/

گمشده

معلم:بگو ببینم هندوستان كجاست؟

شاگرد:آقا چرا هر چه گم می شود از ما می پرسید؟!


شكمو

معلم:علی!توی كلاس كه جای چیز خوردن نیست.

شاگرد:آقا اجازه! من چیزی نمی خورم فقط یك دانه كشك است كه گذاشته ام توی دهانم تا

برای زنگ تفریح خیس بخورد!!


.
غصه نداره که تا چشم به هم بزنی ۹ ماه تموم میشه …
” زمزمه های پدر و مادر در غروب ۳۱ شهریور “


و اینم اخرین و باحال ترینش ک......


.
سلامتی اونی که همیشه یا بیرون کلاس بود
یا تو دفتر مدرسه فقط به عشق اینکه خنده رو لب دوستاش بنشونه ;)


امید وارم موفق و سربلند باشین دوستای گلم



faryad بازدید : 16 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)
حضرت عمار، یاسر کے بیٹے اور آپ کی کنیت ابو یقظان ہے۔ وہ اپنے زمانے کے ان چار بڑے آدمیوں

 میں سے تھے جنہوں نےاسلام قبول کرنے میں سبقت حاصل کی     عمار کے والدین نے اسلام اور 

پیغمبر اکرم کی حمایت کی وجہ سے سخت تکالیف اٹھایں اور انہیں تکالیف کے نتیجہ میں شہید ہوئے۔

جب بھی پیغمبر اکرم عمار کے خاندان کو قریش کی طرف سے پہنچائی جانے والی تکالیف کو دیکھتے

 تو انہیں جنت کی بشارت دیتے ہوئے فرماتے


faryad بازدید : 14 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)

قضايائي كه با استفاده از اسلوبي ابتكاري حقيقت واقعه را كشف

قضايائى كه با استفاده از اسلوبى ابتكارى حقيقت واقعه را كشف نموده به طورىكه منكر بناچار اعتراف نموده است .
1- زنى كه فرزند خويش را انكار مى كرد
او كه جوانى نورس بود سراسيمه و شوريده حال در كوچه هاى مدينه گردش مى كرد، و پيوسته از سوز دل به درگاه خدا مى ناليد: اى عادل ترين عادلان !ميان من و مادرم حكم كن .
عمر به وى رسيد و گفت : اى جوان ! چرا به مادرت نفرين مى كنى ؟!
جوان : مادرم مرا نه ماه در شكم خود نگهداشته و پس از تولد دو سال شير داده و چون بزرگ شدم و خوب و بد را تشخيص ‍ دادم مرا از خود دور نمود و گفت : تو پسر من نيستى !
عمر رو به زن كرد و گفت : اين پسر چه مى گويد؟
زن : اى خليفه ! سوگند به خدايى كه در پشت پرده نور نهان است و هيچ ديده اى او را نمى بيند، و سوگند به محمد صلى الله عليه و آله و خاندانش ! من هرگز او را نشناخته و نمى دانم از كدام قبيله و طايفه است ، قسم به خدا! او مى خواهد با اين ادعايش مرا در ميان عشيره و بستگانم خوار سازد. و من دوشيزه اى هستم از قريش و تاكنون شوهر ننموده ام .
عمر: بر اين مطلب كه مى گويى شاهد دارى ؟
زن : آرى ، و چهل نفر از برادران عشيره اى خود را جهت شهادت حاضر ساخت .
گواهان نزد عمر شهادت دادند كه اين پسر دروغ گفته ، مى خواهد با اين تهمتش زن را در بين طايفه و قبيله اش خوار و ننگين سازد.
عمر به ماموران گفت : جوان را بگيريد و به زندان ببريد تا از شهود تحقيق زيادترى بشود و چنانچه گواهيشان به صحت پيوست بر جوان حد افتراء (۱) جارى كنم .
ماموران جوان را به طرف زندان مى بردند كه اتفاقا حضرت اميرالمومنين عليه السلام در بين راه با ايشان برخورد نمود. چون نگاه جوان به آن حضرت افتاد فرياد برآورد: اى پسر عم رسول خدا! از من ستمديده دادخواهى كن . و ماجراى خود را براى آن حضرت شرح داد.
اميرالمومنين عليه السلام به ماموران فرمود: جوان را نزد عمر برگردانيد. جوان را برگرداندند، عمر از ديدن آنان برآشفت و گفت : من كه دستور داده بودم جوان را زندانى كنيد چرا او را بازگردانديد؟!
ماموران گفتند: اى خليفه ! على بن ابيطالب به ما چنين فرمانى را داد، و ما از خودت شنيده ايم كه گفته اى : هرگز از دستورات على عليه السلام سرپيچى مكنيد.
در اين هنگام على عليه السلام وارد گرديد و فرمود: مادر جوان را حاضر كنيد، زن را آوردند و آنگاه به جوان رو كرده و فرمود: چه مى گويى ؟
جوان داستان خود را به طرز سابق بيان داشت .
على عليه السلام به عمر رو كرد و فرمود: آيا اذن مى دهى بين ايشان داورى كنم ؟
عمر: سبحان الله ! چگونه اذن ندهم با اين كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: على بن ابيطالب از همه شما داناترست .
اميرالمومنين عليه السلام به زن فرمود: آيا براى اثبات ادعاى خود گواه دارى ؟
زن : آرى ، و شهود را حاضر ساخت و آنان مجددا گواهى دادند.
على عليه السلام : اكنون چنان بين آنان داورى كنم كه آفريدگار جهان از آن خشنود گردد، قضاوتى كه حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخته است ، سپس به زن فرمود:
آيا ولى و سرپرستى دارى ؟
زن : آرى ، اين شهود همه برادران و اولياى من هستند.
اميرالمومنين عليه السلام به آنان رو كرد و فرمود: حكم من درباره شما و خواهرتان پذيرفته است ؟
همگى گفتند: آرى .
و آنگاه فرمود: گواه مى گيرم خدا را و تمام مسلمانانى را كه در اين مجلس حضور دارند كه عقد بستم اين زن را براى اين جوان به مهر چهارصد درهم از مال نقد خودم ، اى قنبر! برخيز درهمها را بياور. قنبر درهمها را آورد، على عليه السلام آنها را در دست جوان ريخت و به وى فرمود: اين درهمها را در دامن زنت بينداز و نزد من ميا مگر اين كه در تو اثر زفاف باشد( يعنى غسل كرده باشى ).
جوان برخاست و درهمها را در دامن زن ريخت و گريبانش را گرفت و گفت : برخيز!
در اين موقع زن فرياد برآورد: آتش ! آتش ! اى پسر عم رسول خدا! مى خواهى مرا به عقد فرزندم در آورى ! به خدا سوگند او پسر من است ! و آنگاه علت انكار خود را چنين شرح داد: برادرانم مرا به مردى فرومايه تزويج نمودند و اين پسر از او بهمرسيد، و چون بزرگ شد آنان مرا تهديد كردند كه فرزند را از خود دور سازم ، به خدا سوگند او پسر من است . و دست فرزند را گرفت و روانه گرديد.
در اين هنگام عمر فرياد برآورد: اگر على نبود عمر هلاك مى شد (9).
لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید

faryad بازدید : 16 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)
 قيمت ارز در بازار ايرانکليه قيمت ها به تومان مي باشد

 

ارز فروش خريد
دلار آمريکا 2930 2900
يورو 3950 3890
دلار کانادا 2915 2850
پوند انگليس 4770 4700
دلار استراليا 2820 2735
فرانک سوئيس 3230 3150
کرون سوئد 470 450
کرون نروژ 510 480
کرون دانمارک 530 500
ين ژاپن 310 290
دلار هنگ کنگ 415 345
رينگيت مالزي 960 890
لير ترکيه 1550 1500
ريال عربستان 820 780
دينار کويت 10200 9800
درهم امارات 790 770
هزار دينار عراق 2500 2300
يوان چين 475 460
روپيه هند 56 47
بات تايلند 110 90
افغاني افغانستان 58 49
درام ارمنستان 8 5
ليره سوريه 21 12
روپيه پاکستان 30 25
منات آذربايجان 3700 3600

 

نرخ ارز مرجع بانک مرکزیکليه قيمت ها به ریال مي باشد

 

دلار آمريکا 24794
پوند انگليس 38335 
فرانک سويس 26771
کرون سوئد 3799
کرون نروژ 4233
کرون دانمارک 4424
روپيه هند 405
درهم امارات 6751
دينار کويت 87123
یکصد ين ژاپن 25498
دلار هنگ کنگ 3197
ريال عمان 64408
دلار کانادا 24056
راند آفريقای جنوبی 2510
لير ترکيه 12899
روبل روسيه 752
ريال قطر 6810
يکصد دينار عراق 2131
دلار استراليا 22622
ريال سعودی 6611
دينار بحرين 65756
دلار سنگاپور 19638
يکصد درام ارمنستان 6085
یوان چين 4050
يکصد بات تايلند 79277
رينگيت مالزی 7614
يک هزار وون کره جنوبی 22215
یورو 32996
افغانی افغانستان 449
منات آذربايجان 31609
یک هزار روبل بلاروس 2786
نرخ ارز مبادله‌ای بانک مرکزیکليه قيمت ها به ریال مي باشد

 

دلار آمريکا 24787
پوند انگليس 37705
فرانک سويس 26214
کرون سوئد 3710
روپيه هند 416
درهم امارات 6748
یکصد ين ژاپن 24900
لير ترکيه 12875
روبل روسيه 751
ريال قطر 6808
یوان چين 4042
يک هزار وون کره جنوبی 22000
یورو 32376
قيمت طلا و سکه در بازار ايرانکليه قيمت ها به تومان مي باشد

 

خريد فروش طرح
900000 930000 تمام سکه بهار آزادي طرح جديد
880000 920000 تمام سکه بهار آزادي طرح قديم
445000 475000 نيم سکه بهار آزادي
260000 290000 ربع سکه بهار آزادي
160000 200000 سکه يک گرمي
244801 هر مثقال طلاي 10 عيار
52224 هر گرم طلاي 10 عيار
302401 هر مثقال طلاي 12 عيار
64512 هر گرم طلاي 12 عيار
345601 هر مثقال طلاي 14 عيار
73728 هر گرم طلاي 14 عيار
403201 هر مثقال طلاي 16 عيار
86016 هر گرم طلاي 16 عيار
446401 هر مثقال طلاي 18 عيار
95232 هر گرم طلاي 18 عيار
504001 هر مثقال طلاي 20 عيار
107520 هر گرم طلاي 20 عيار
561601 هر مثقال طلاي 22 عيار
119808 هر گرم طلاي 22 عيار
604801 هر مثقال طلاي 24 عيار
129024 هر گرم طلاي 24 عيار

faryad بازدید : 18 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

هیـــــس !

هــیـــچ نــگــو.

فــقـــط چــشـمــهـایــــت را ببند و نـفـــس بــکـــش !

لــمـــس نـفـــس هــایـــت ضــربــان قــلــبــم را بــه شــمــاره مــی انـــدازد...!

تــو آرام آرام نـــفـــس بــکـــش،

مـــن لــحـــظــه بـه لــحـــظـــه دیــوانـــگــی مـیـــکـنـــم

تــو نـــرم نـــرم نـــگــاهـــم کــن،

مـــن قـــدم بـه قـــدم بـــرایـــــت مـیـــمـیـــرم


faryad بازدید : 15 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

دخترم با توسخن مي گويم                                                        گوش كن با توسخن مي گويم

زندگي در نگهم گلزاريست               وتو باقامت چون نيلوفر                    شاخه پر گل اين گلزاري

من در اندام تويك خرمن گل مي بينم                                     گل گيسو، گل لبها ، گل لبخند شباب

من به چشمان توگلها ي فراوان ديدم                                     گل تقوا،گل عفت،گل صد رنگ اميد

 


faryad بازدید : 18 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

 

سلام.

دوستاي خوبم خودتون كه در جريان هستيد كه داره يه بويي به مشام ميرسه.حالا خداميدونه كه اين بو خوش به مشامتون ميرسه يانه؟؟!!منظورم باز شدن مدارسه.

ننه جون من با اين سن وسالم كه ديگه جوني تو پاهام نيس اما هنوزم  ورق زدن كتاباي نو واسم لذت بخشه،حتي همين چن روز پيش كه مثه نديد بديدا زل زده بودم به كتاباي نو مدرسم....

نميدونم فقط من اين جوريم يا نه؟! شماهم شوق و ذوق مدرسه رفتن رو دارين؟؟؟؟؟

من امسال متاسفانه عينكي شدم.نميدونم واكنش دوستام بعد از ديدن من چيه؟ ولي مطمنم كلي بهم ميخندن.

موقع ثبت نام يكي از مسؤلين به مامان گفت دختر ساكتي به نظر ميرسه،اميدوارم دانش آموز خوبي واسه اين مدرسه باشه...

تا اين حرف از دهن مبارك  خانم ناظم دراومد جيگرم كباب شد،بنده خدا نمي دونست پشت اين نگاه مظلوم چه خببببببببببببره؟؟

والا هركي منو مي بينه  ميگه :آخي چه دختر ساكتي!!!!!! آخه قيافم درست شبيه  گربه ي شرك ميشه(با اون چشماش).

 

همونجا بود كه تو دلم گفتم:اي بااااااابا.....چه دل خوشي داريد شما خانوم تازه اولشه.اون روي منو نديديد كه...

اين موضوع رو كه واسه خانوادم تعريف كردم كلي خنديدن بعد خواهرم گفت:

آبجي جون تو يه شلوغكار با ادبي كه همه دوستت دارن....

تعريف از خود نباشه ولي كف كردم راستم ميگه خواهرم.

دوستاي  وبلاگي و غير وبلاگي عزيزم اميدوارم همتون اعم از دانش آموز،دانشجو و.... امسال هم موفق و پيروز باشيد.

بهترين ها رو براتون آرزو دارم.

دانش آموز شلوغكار و درس خون مقطع متوسطه،رشته ي تجربي.  

(متوسطه كه چه عرض كنم،بزرگسالان)


faryad بازدید : 17 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)


ﺑﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﺫﻭﻕ ﻭ ﺷﻮﻕ ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺎﻟﻪ ! ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﯿﺎﻡ ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ . ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺧﻮﺏ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﯼ ﭘﯿﺸﺶ؟ |:
ﺧﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻻﻣﺼﺐ ﻋﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﺵ


تعداد صفحات : 14

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 138
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 44
  • بازدید کلی : 2,453